حسام کوچولوحسام کوچولو، تا این لحظه: 10 سال و 16 روز سن داره

دل نوشته های یک مادر........

اولین ارتباط شما با بابایی

به نام خالق زیبایی سلام جیگرم دلم برات خیلی تنگ شده دوست دارم زودتر تو آغوشم بگیرمت عزیز دلم پنجشنبه رفتیم کلات خونه عمو مصطفی آخه دلم خیلی گرفته بود داشتم خفه میشدم آخه نمیتونم زیاد راه برم برای همین بیشتر تو خونم حالا یا میرم مهمونی یا خونه مامان جونم به هر حال همش خونست دیگه  دلم طبیعت میخاست هوا آزاد میخواست برای همین راهی کلات شدیم خیلی بهمون خوش گذشت شب اونجا خوابیدیم اما چون جامون عوض شده بود من و بابایی خوابمون نمیبرد شما هم که چون تو راه اذیت شده بودی خیلی تکون میخوردی منم به بابایی پیشنهاد دادم که سرش رو بزار رو شکمم شاید متوجه بشه ! وقتی بابا جون سرش رو گذاشت گفت داره تکون میخوره میفهمم !!  ...
20 مهر 1392
1